صدای پای ضحاک در دبستانهای کشور
دکتر محمد حسنی عضو هیات علمی موسسه پژوهشی برنامه ریزی درسی ونوآوریهای آموزشی
در خاطر دارم در جلسه ی، یکی از حاضران، خانمی از پیشکسوتان آموزش و پرورش (که خدایش بیامرزد) در نهایت درد مندی و نگرانی از وضعیت کنکور ومسایل و مشکلات آن تعبیر جالبی را بهکار برد و گفت گروهی در جریان آب گل آلود رقابت جوانان برای موفقیت در کنکور سراسری، چونان ضحاک از مغز جوانان ما ارتزاق میکنند. مراد این بانوی محترم، موسساتی بود که با سوار شدن بر موج استقبال از کنکور با تهیه تولید آزمونها و اجرای آزمونهای شبیه سازی شده مکرر بر این رقابت ها دامن زده و از این نمد کلاهی برای خود دست و پا کرده اند. بدیهی است که تشدید این رقابت ها آثار زیانباری بر روح و جان جوانان دارد که از چشم صاحب نظران بدور نمانده است. لذا می توان گفت تشدید این رقابت تنها به سود این موسسات است و جوانان و نظام آموزشی کمتر فایده ای نصیبشان می گردد و حتی متضرر نیز می گردند.
این مقاله در صدد است تا نشان دهد که صدای پای ضحاک در دوره دبستان نیز به گوش میرسد، اینبار ذهن و فکر کودکان را نشانه رفته است.
یکی از افتخارات هر جامعهای این است که نوباوگان و نونهالان خود را برای زندگی بالنده و سازنده در آینده آماده نمایند. هر جامعه ای تلاش دارد تا زمینههای مناسب برای نشو ونمای فرزندان خود فراهم کند این زمینه گاه معنای عام دارد که در تمامی آنات زندگی، فرصتها و تجربیات، گسترده است و گاه معنایی خاص و تعریف شده دارد این معنا ویژه و تعریف شده زمینهسازی برای بالندگی نوباوگان همان تجربه بهرهگیری از فرصتهای تربیتی مدرسهای است. از این رو تدارک مدرسه بخش مهمی از تکاپوی جامعه برای فراهم ساختن فرصتهای مناسب تربیتی است.
امّا حضور در مدرسه و تجربه زندگی مدرسه باید ویژگی ها و خصوصیاتی داشته باشد، لذا هر مدرسهای بالنده نیست. فضا و محیط مدرسه و سازوکارهای اجرایی آن( تدریس، ارزشیابی،مدیریت، فعالیتهای تربیتی و ...) باید در چارچوب اصول قرار گیرد. این سازوکارها پیوسته مورد پایش قرار گیرد وگرنه راه به ترکستان خواهد برد.
یکی از سازوکارهای تعیین کننده و سرنوست ساز جاری واساسی در مدرسه همانا ارزشیابی پیشرفت تحصیلی است. اهمیت این سازوکار در شکل دهی به فضای حاکم بر مدرسه و اصلاح و بهبود سازوکارهای دیگر مانند تدریس، یادگیری بیبدیل میباشد. در تاریخ تحولات عناصر و مؤلفههای نظام تربیت رسمی(آموزش و پرورش) مؤلفه ارزشیابی پیشرفت تحصیلی کمتر مورد تغیر و بازاندیشی اساسی واقع شده است. بررسی آئیننامه های امتحانات در هشتاد سال گذشته نشان میدهد که این مؤلفه تا دهه هفتاد و هشتاد هجری روند یکسان داشته است امّا در سالهای اخیر با عنایت به تحولات علمی در این حوزه، سیاستگذاران تصمیم به تغییراتی گرفتند که برخی از مهمترین آنها ارزشیابی مستمر، ارزشیابی کیفی توصیفی و اصول حاکم بر ارزشیابی در آموزش و پرورش میباشد. بیتردید این تغییرات در جهت اصلاح و بهبود و ارتقاء کیفیت یاددهی یادگیری صورت گرفته است. بهویژه اصول حاکم بر ارزشیابی که به نظر مصوبه کم نظیر در تاریخ مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش به شمار میرود.
این اصول، مبنا و ملاک عمل کارگزاران نظام آموزش در تهیه و تدارک ساز و کار ارزشیابی پیشرفت تحصیلی است که با پیشرفتهای علمی در این حوزه کاملاً هماهنگی دارد. و به واقع می بایست برنامه و طرح ها وبه طور کلی جهت گیری کلی نظام اموزشی در راستای این اصول باشد.امّا درست بر خلاف این جریان تحولی و اصلاحی و در کنار آن جریانی خزنده و اسیب زا در مدارس کشور به ویژه در دوره دبستان در حال نشو و نماست.
این آزمونها دارای ویژگیهای زیر است:
مداد کاغذی است و عمدتاً پرسشهای آن بر محتوای کتابها و اهداف شناختی ( سطوح پایین)توجه دارد .
برخی از این آزمونها به سبب تأکید بر آمادگی برای آزمونهای ورودی مدارس تیزهوشان و نمونه دولتی از سطح توانایی ذهنی و آمادگی دانش آموزان بالاتر است و پیچیدگی زیادی دارد.
بازخورد کمی و رقابتی و ارائه رتبههای کلاسی، مدرسهای، منطقهای، استانی و کشوری .
رقابت انگیز بودن این آزمون با هدف تشویق و تحریص دانشآموزان به یادگیری، به رقابت بین دانشآموزان ساعی دامن میزند
نامشخص بودن کیفیت آزمونها روشن نیست که تهیه کنندگان این آزمونها آیا ملاکها و شاخصهای آزمونهای استاندارد و متعبر را رعایت میکنند یا نه؟
دلایل ظهور این پدیده
بی تردید شناخت دقیق یک پدیده از طریق بسترها و عوامل شکل دهنده آن میسور است. پدیده ورود و گسترش تب آزمونهای تستی مقیاس وسیع در مدارس ابتدایی کشور دلایل و بسترهایی دارد که لازم است مورد بررسی قرار گیرد.
نگاهی کمّی به موضوع پیشرفت و یادگیری
پیشرفت تحصیلی و یادگیری پدیدهای کیفی و پیچیده در نظام تربیتی است. تمامی امکانات و فرصتهای مدرسه برای توسعه و اعتلای آنها است. اندازهگیری پیشرفت و یادگیری رسمی مدرسهای با مقیاس عددی(20-0) این نگاه کمی را به پیشرفت و یادگیری دامن زده است که گویی نمره مساوی است با یادگیری و پیشرفت امّا این تساوی میان آنها برقرار نیست، زیرا یادگیری و پیشرفت در اساس با عدد و رقم قابل شناخت و تبیین نیست. یادگیری و پیشرفت اگرچه ابعاد کمی و قابل سنجش با ابزارهای معمول را دارند امّا ابعاد کیفی آن بسیار است که نمیتوان این پدیده تربیتی را به ابعاد کمی آن فروکاست و این فرو کاهش موجب قلب ماهیت یادگیری و پیشرفت می شود و آن را به سوی سطحی شدن سوق میدهد.
تأکید بر محتوا و حفظ یا حداکثر فهم محتوا
یکی از جلوههای ناپسند تربیتی در نظام آموزشی همین محتوا مداری است. بسیاری چنین تصوری دارند که هدف اساسی تحصیل و تدریس، یادگیری محتوای کتاب است در حالی که در اغلب موارد محتوا وسیلهای برای رسیدن به هدف اصلی است. لذا ماندن در سطح محتوا، غفلت از اهداف اساسیتر است. این دیدگاه تربیتی بر گرایش آزمونهای گسترده مداد کاغذی در کشور تأثیر گذار است. زیرا عمدة این آزمون بر محتوای کتاب تأکید دارند و پرسشهای آن بر مبنای محتوا شکل میگیرد.
تأکید بر رقابت بین فردی
رقابت برای دستیابی به موفقیت(طبق تعریف کمی نمره بالاتر و یا معدل 20) جلوه ممتازی در نظام آموزشی ما دارد. کودکان از بدو ورود به مدرسه خود را در یک فضای رقابتی سخت برای کسب نمره میبینند که با شرایط رشدی آنان ناسازگار است. جریان توسعه آزمونهای مداد کاغذی و با شیوه ارائه بازخورد رقابتی آن با جو رقابتی حاکم تناسب زیادی دارد. گروهی از صاحبنظران تعلیم و تربیت رویکرد رقابتی در مدارس به ویژه دبستان ها سر مخالفت دارند. زیرااین رقابت ها نه اسیب زا می دانند
روش گزینش مدارس تیزهوشان و نمونه دولتی
گرایش بسیاری از خانوادهها برای ورود فرزندانشان به مدارس تیزهوشان و نمونه دولتی و رقابت مدارس برای اعلام میزان موفقیت دانشآموزان در ورود به اینگونه مدارس موجب شده است که سبک وسیاق گزینش این مدارس در این آزمونها دنبال شود. این آزمون از این منظر تجربه و نوعی آمادگی برای آزمون اصلی ورود به مدارس تیز هوشان و نمونه دولتی است. همچنین این آزمون ها به گونه ای بر فرایند تدریس و یادگیری دانش آموزان تاثیر می گذارد. همانند تاثیری که کنکور بر روش های یاددهی و یادگیری پیش دانشگاهی می گذارد.
به سبب رقابت بین مدارس به ویژه غیردولتیها برای کسب رضایت ظاهری مشتریان از طریق ارائه این آزمونها ، ملاکها و معیارهای مناسب برای مدیریت فرصتهای تربیتی در این گونه مدارس عمدتاً مغفول مانده و ملاک و معیارهای ظاهری فاقد ارزش اصیل تربیتی جایگزین آنها شده است. به سخن دیگر دغدغه جاری برخی از این مدارس توجه به کمیت یادگیری است و از توجه به کیفیت یادگیری غفلت می نمایند. لذا برخی مدارس غیردولتی و حتی دولتی در رقابت اقدام به توسعه این آزمونها مینمایند تصور بسیاری از مدارس بر این است که آزمونها موجب بهبود یادگیری میشود و از اینرو به افزایش پیشرفت تحصیلی دانشآموزان منجر میشود.
البته در شرایطی این آزمونهای پیوسته میتواند به بهبود پیشرفت تحصیلی کمک نماید. اما تحقق آن شرایط به سختی ممکن است. یکی از این شرایط وجود انگیزه بالای تحصیلی در این دانشآموزان و فهم منطق تکرار این آزمونها، دو دیگر ارائه بازخوردهای مناسب و برای کشف نقاط ضعف و قوت یادگیری و توصیه ها و راهکارهای بهبود یادگیری به دانشآموزان. در حالی که اساساً چنین روالی وجود نداشته است زیرا منطق این آزمونها بر توسعه رقابت بین فردی استوار است نه رقابت درون فردی.
عواقب و آثار نامناسب این پدیده
علیرغم این که توسعه آزمونها در دبستان های کشور با تصور آثار مثبت پیامدهای سازنده صورت میگیرد امّا نگاه رژفتر بر آن دوری از سطحینگری و چشم و همچشمیها، عواقب ناگوار این پدیده را آشکار میگرداند که در ادامه بحث به آنها میپردازیم.
کاهش بهداشت روانی دانشآموزان در محیط یادگیری
یکی از شاخصهای اساسی بهداشت روانی در محیطهای یادگیری فقدان یا نبود استرس و اضطراب است. مربیان و مدیران آگاه در تلاشند به روشهای مختلف محیطهای آموزشی خود را شادیآور و بانشاط سامان دهند به گونهای که کودکان در آن احساس آرامش کنند.
یکی از عوامل استرسزا و اضطرابآور در محیطهای یادگیری طبق مشاهدات و مطالعات مکرر امتحان و نحو اجرای آن است. آزمونهای مورد بحث به دلیل سبک و سیاق اجرای آن(کنترلهای زیاد) و نحوه بازخورد و رویکرد رقابتی حاکم بر آن بیتردید در بخش قابل توجهی از دانشآموزان اضطراب ایجاد میکند . تکرار این تجربههای اضطرابآور(آزمونها) علاوه بر عواقب جسمانی عواقب روانی بلند مدتی را برجای میگذارد. لذا در نظامهای آموزشی با استانداردهای بالا، به ویژه در دوره دبستان ملاحظات دقیقی در خصوص عوامل استرسزا در مدرسه به ویژه چگونگی این آزمونةا دارند. لذا نمیتوان نسبت به این موضوع بیتفاوت بود. این خطای بزرگی است که برای یادگیری بیشتر، آرامش و امنیت روانی دانشآموزان کاهش یابد. زیرا حقوق انسانی کودکان در تعارض است. این موضوع اگر با انگیزه شهرت آموزشگاه صورت گیرد که خطای بزرگتر و نابخشودنی خواهد بود.
اخیراًشاهد هستیم که مؤسساتی با هدف آموزش تیزهوشان با تبلیغات وسیع اقدام به جذب و آموزش گروهی از دانشآموزان این مرزوبوم مینمایند. این مؤسسات(البته در موارد بسیار افراد حقیقی به صورت معلم خصوصی) با تحریک حس علاقمندی والدین به ارتقاء آموزش فرزندانشان و تمایل آنها به پذیرش کودکانشان در مدارس تیزهوشان و نمونه دولتی، اقدام به ارائه خدمات آموزشی ویژه و آزمونهای شبیهسازی شده با آزمونهای ورودی مدارس سمپاد و نمونههای دولتی مینمایند.
بدیهی است که حق والدین است که فرصتهای مناسب تربیتی را در حد وسع برای کودکانشان فراهم آورند و بخش خصوصی طبق مقررات میتواند در این عرصه وارد شود. امّا چندوچونهایی وجود دارد که نمیتوان به سادگی از آن گذشت. پرسش مهم و اساسی این است که: چه کودکی تیرهوش است؟ بر اساس چه ملاک و معیاری کودکان تیزهوش انتخاب میشوند؟ چه ابزار معتبری برای این کار مورد استفاده قرار میگیرد؟ روشن است که به سادگی نمیتوان کودکان تیزهوش را شناسایی نمود و این مشکل بهویژه با ارائه نظریات جدید در خصوص هوش مانند نظریه هوشهای چندگانه شدیدتر میشود. با توجه به فقدان دانش و تخصص کافی برای شناسایی دانشآموزان تیزهوش، در موارد بسیار کودکانی که پیشرفت مناسبی در تحصیل داشتهاند وارد این میدان میشوند و رقابتی سنگین و آسیبزا را تجربه مینمایند. حضور در کلاس های آمادگی، اجرای آزمونهای مستمر علاوه بر تحمیل هزینههای گزاف به والدین آثار حیاتی و روانی ناخوشایندی را بر طیف وسیعی از این دانشآموزان برجای میگذارد.
لذا اگر بر این رقابت دامن زده شود و عرصه برای ورود مؤسسات سودجو فراهم شود آسیب زیادی به کودکان و نوباوگان وارد خواهد شد بیتردید جامعه از این جریان بهرهای نخواهد برد حتی متضرر نیز خواهد شد.
کاهش کیفیت یادگیری و توجه صرف به محتوا
آزمونهای مدادکاغذی علیرغم کاربرد گسترده و قوائد زیادی که دارند محدودیت قابل توجهی نیز دارند. توسعه و گسترش این ابزار ارزشیابی پیشرفت تحصیلی و محوریت دادن به آنها به سبب همین محدودیتها عوارض ناگوار تربیتی دارد. از جمله این که این آزمون به دلیل ماهیتشان بر محتوای کتاب و اهداف سطوح پائین شناختی مانند(حافظه و فهم) متمرکز دارند. لذا اهداف یادگیری به نحو ضمنی بر این سطوح محدود میشود و این محدودیتها بر راهبردهای آموزشی معلمان و به دنبال آن بر راهبردهای یادگیری دانشآموزان تأثیر میگذارد و به سخن دیگر معلمان تلاش میکنند بهگونهای تدریس نمایند که با این روشهای ارزشیابی تناسب داشته باشند و دانشآموزان نیز برای کسب موفقیت و نمره متناسب با آن یادمیگیرند کافی است به پدیده کنکور و تأثیر آن با روش درس خواندن دانشآموزان کنکوری توجه کنید و یا به پدیده جزوه گفتن معلمان و یا مجموعه سؤالات پیشنهادی معلمان که به دانشآموزان پیشنهاد میشود فکر کنیم. همه این پدیده ها، تحت تأثیر نوع ارزشیابیها شکل میگیرد. از اینرو، این آزمون ها خود، مانع کاربرد گسترده روشهای نوین و فعال تدریس به شمارمیروند.
اخیراً برخی از مؤسسات تولید کننده این کتابهای آزمون (به اصطلاح کمک آموزشی) در تبلیغات خود ادعا میکرد( بخوانید، امتحان بدهید و بیست بگیرید) یعنی با خواندن این کتاب به کتاب درسی و یادگیری کلاسی آنچنان نیازی نیست معنای دیگر این رویکرد این است که هدف درس خواندن، امتحان دادن و هدف امتحان دادن،بیست گرفتن(نماد کمی پیشرفت تحصیلی) است. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
آیا در واقع هدف اساسی تربیت رسمی و عمومی در دوره دبستانی امتحان دادن و بیست گرفتن است؟ آیا محدود نمودن اهدف دوره دبستانی تا این حد برای آینده جامعه زیانبار نیست؟ جان کلام این که گسترش این سبک آزمون ها و حد زدن موفقیت و پیشرفت و یادگیری به موفقیت در این آزمونها باعث فراموش شدن اهداف اساسی تربیت در دوره دبستانی میشود و این برای همه دلسوزان نظام آموزشی نگران کننده خواهد بود.
نتیجه گیری
سالیانی است که نظام آموزشی متوسطه ما در اسارت دو جریان اسطوره گونه قرار گرفته است. به گونه ای که بسیاری از طرحها و برنامه های اصلاحی را که به قصد بهبود کیفیت یادگیری اجرا شده است از بازدهی و ثمر بخشی دور کرده است. این دو اسطوره عبارتند از: کنکور و مسابقات المپیادی . هنوز تلاشها برای حذف کنکور بی نتیجه مانده است و جریان دومی نیز به همان قدرت سابق ادامه دارد.در مجموع این دو جریان مسائل و مشکلات زیادی بر نظام آموزشی و حتی جامعه ایجاد نموده است
در نظام آموزشی دبستانی نیز مشایه این دو جریان اسطوره ای در حال شکل گیری است. جریان نخست آزمون های شبیه سازی شده با آزمون های ورودی مدارس تیز هوشان و نمونه مردمی و جریان دوم ازمون های مسابقات علمی در مقیاس وسیع (کشوری) این دو جریان به شدت در حال گسترش می باشد. بی تردید مسائل و مشکلاتی به مراتب شدید تر از دوره متوسطه برای دوره دبستانی را بوجود خواهد آورد.
از سوی دیگر توسعه و گسترش این آزمونها در دوره دبستانی با سیاستهای جاری مورد تأیید نهادهای سیاستگذاری به ویژه شورای عالی آموزش و پرورش در تعارض میباشد. برای اثبات این مدعا کافی است که به اصول شانزدهگانه مصوب ارزشیابی تحصیلی شورای عالی آموزش و پرورش مراجعه کنیم.توسعه این آزمونها با اصول یاد شده سازگاری و تناسب ندارد. حتی در یک تفسیر دقیق تر میتوان گفت که با آنها ناسازگار میباشد. همچنین با توجه به سیاست کلان نظام آموزشی مبنی بر گسترش الگوی ارزشیابی کیفی توصیفی در دوره دبستانی این روند در مدارس مانع استقرار مناسب این الگوی ارزشیابی خواهد بود.
به نظر میرسد که هنوز گسترش ارزشیابی کیفی توصیفی و اصول کلان حاکم بر ارزشیابی تحصیلی صرفا برای سیاستگذاران معنی دارد و برای بخشی گسترده ای از کارگزاران در سطوح اجرایی فاقد معنای کاربردی است[1]. به نظر می رسد لازم است به نحو جدی و معقولانه با این جریان مواجهه شد و آن را به درستی مدیریت نمود در غیر این اصول امیدی به تحقق موفقیتامیز الگوی ارزشیابی توصیفی نخواهد بود به احتمال در اثر این جریانهای پیدا و پنهان، دچار مشکلات زیادی خواهد شد.
[1] . این پدیده یعنی عدم اشاعه فلسفه تدوین اصول حاکم بر اررشیابی و گسترش الگوی ارزشیابی توصیفی بیتردید ناشی از نظام متمرکز مدیریت و الگوی دستوری گسترش نوآوریهاست.
با تشکر از نظرات ارزنده شما چند سال است من درگیر این موضوع شده ام و نمیدانم این مشکل از کجاست و چرا آموزش وپرورش به این وضع حاتمه نمی دهد من و اکثر والدین راضی به این فشار روی فرزندانمان نیستیم ولی همگی به خاطر ورودیه های مدارس مجبوریم به فرزندمان فشار بیاوریم که معدل ۲۰ داشته باشد ومن با مدیر مدرسه که صحبت میکنم او هم میگوید ما تقصیر نداریم آموزش و پرورش به ما فشار می اورد نمیدانم این مشکل را چه کسانی باید پایان بدهند وگرنه در زمان ما هم هر کسی به میزان هوش خود یا به دانشگاه می رفت یا به شغلی که دوست داشت مشغول میشد ولی الان انگار همه باید به زور تیزهوش بشوند نمی دانم باید چکار کرد فرزندان این مملکت تک بعدی شده اند .با تشکر